تاخیر
بسم الله
پانزده دقیقه دیر به جلسه امتحان رسیدم. وارد که شدم، استاد گفت: “شما دانشجوی این کلاسی؟” با لبخند جواب دادم بله. ایشان فرمودند: “چرا الان اومدی؟” جواب دادم که خواب ماندم. ایشان گفتند: “برگه امتحان تمام شده است. برگه ندارم که به شما بدهم!!” . با همان لبخند و بدون اینکه حرف اضافی بزنم، از کلاس خارج شدم. بعد از امتحان از مسئول دفتر دانشکده شنیدم که استاد پیغام داده است که برای پارهای مذاکرات به اتاق وی بروم که تاکنون این کار را نکردهام…
نترس … برو … میخواد تشویقت کنه
حتما امتحان مهمی نبوده!!!!!!!!!
شاید یه دونه برگه ی سفید پیدا شده می خوان از شما هم امتحان بگیرن!
خیلی داری بابا
خیلی چیز داری
شما بهش چی می گین؟
منم اگه رئیس دانشکده تو مشتم بود,ازین کارا میکردم!
البته برای کسی که معدلش ۲۰ باشه !خب اینطوریاست دیگه!
معدل بالا هم این درد سرارو داره!
اگه رفتین پیش استاد،ما رو بی خبر نذارین!
همه ماجرا به کنار. جریان اون لبخند ملیح چی بود ؟!
واسه روحیه افراد سر جلسه لبخند زدید؟
یا اینکه خواستید اعتماد به نفس و متانت خودتون رو نشون بدید؟!
از تو بعید بود، دیر اومدن نه، لبخند و آرامش و …!! آل کاپون!
برخوردتون بیش از حد شبیه آدمایی بوده که زیادی پشتشون گرمه یا به قول معروف نفسشون از جای …!!!
مذاکرات! جدیدا بهش میگن مذاکره؟
همین لبخند هاست که کار دست ادم میده
اگه ملیحم باشه که دیگه بدتر.
سلام …
پنج شنبه ها با صفحه اجتماعی به روزیم …
یا حق